۱۳۸۹ فروردین ۵, پنجشنبه

هفت تصور غلط درباره‌ی هم‌جنس‌گرایی
مهدی همزاد


یک: هم‌جنس‌گرایی بیماری است
در سال ۱۹۷۳ با توجه به شواهد تجربی و معیارهای حرفه‌ای، هم‌جنس‌گرایی از فهرست رسمی اختلالات روانی «انجمن روان‌پزشکی آمریکا» (American Psychiatric Association) حذف شد1. این انجمن اصلی‌ترین مرجع تخصصی روان‌پزشکان ایالات متحده و تاثیرگذارترین نهاد بین‌المللی در این حوزه به‌شمار می‌آید.
«انجمن روان‌شناسی آمریکا» (American Psychological Association) هم دو سال بعد یعنی در ۱۹۷۵ از این تصمیم حمایت کرد2. علاوه بر این، سازمان بهداشت جهانی در تاریخ هفده‌ی می سال ۱۹۹۰ هم‌جنس‌گرایی را از فهرست اختلالات روانی خود خارج ساخته است3.
در حال حاضر اکثریت روان‌شناسان، روان‌پزشکان و متخصصان بیماری‌های روانی در سراسر جهان هم‌عقیده‌اند که هم‌جنس‌گرایی بیماری یا اختلال روانی نیست.
دو: هم‌جنس‌گرایی خلاف طبیعت است
گاهی گفته می‌شود که رابطه‌ی هم‌جنس‌گرایانه غیرطبیعی است و «حتا» در حیوانات نیز مشاهده نشده است. طبق پژوهش‌های زیست‌شناختی، رفتارهای گوناگون هم‌جنس‌گرایانه در میان حدود ۱۵۰۰ جان‌دار مختلف دیده شده که در مورد دست‌کم ۵۰۰ حیوان مختلف این مساله کاملا اثبات شده است.

فیل، قو، زرافه، شیر، دلفین، پنگوئن، گوسفند و سنجاقک از جمله موجوداتی هستند که گزارش‌هایی از رفتارهای هم‌جنس‌گرایانه برای آنان موجود است. در عین حال سوال اساسی این است که آیا اصولا استناد به طبیعت و عالم حیوانات ملاک معتبری برای ارزش‌گذاری رفتارهای انسانی به‌شمار می‌آید یا خیر
فیل، قو، زرافه، شیر، دلفین، پنگوئن، گوسفند و سنجاقک از جمله موجوداتی هستند که گزارش‌هایی از رفتارهای هم‌جنس‌گرایانه برای آنان موجود است4.
در عین حال سوال اساسی این است که آیا اصولا استناد به طبیعت و عالم حیوانات ملاک معتبری برای ارزش‌گذاری رفتارهای انسانی به‌شمار می‌آید یا خیر.
سه: هم‌جنس‌گرایان انسان‌هایی منحرف و بی‌بند‌و‌بار هستند
تصویر ذهنی ما از هم‌جنس‌گرایان و شخصیت و زندگی آنان غالبا تصویری برآمده از رسانه‌ها، فرهنگ اجتماع، آموزه‌های دینی، حرف‌های دوستان و آشنایان، لطیفه‌ها و هم‌چنین برداشت‌های شخصی است، و نه زندگی واقعی خود هم‌جنس‌گرایان. نداشتن هیچ تجربه‌ی ملموسی از برخورد با هم‌جنس‌گرایانِ ناپیدا در جامعه باعث شده که برخی افراد ذهنیات و تصورات غریب و نادرستی از هم‌جنس‌گرایان داشته باشند و آن‌ها را موجوداتی زیاده‌خواه و بی‌بند‌و‌بار تلقی کنند که از هیچ مرزشکنی اخلاقی ابایی ندارند.
هم‌جنس‌گرابودن، همانند مردبودن یا زن‌بودن، به ‌خودی‌ خود ارتباطی با منش اخلاقیِ شخص ندارد؛ هم‌جنس‌گرایان نیز می‌توانند «به‌اندازه‌ی» دگرجنس‌گرایان خوب یا بد باشند.
چهار: هم‌جنس‌گرایی مساله‌ای انتخابی و اختیاری است
برخلاف تصور رایج، هم‌جنس‌گرایان نقشی در هم‌جنس‌گرابودن خود ندارند و گرایش جنسی آنان مساله‌ای اکتسابی و انتخابی داوطلبانه نبوده است. گرایش جنسی برخلاف رفتار جنسی در اختیار فرد نیست.

امروزه نظر غالب دانشمندان این است که گرایش جنسی به ‌احتمال زیاد نتیجه‌ی برهم‌کنش پیچیده‌ی عوامل محیطی، شناختی و زیست‌شناختی است. گرایش جنسی در نخستین سال‌های زندگی فرد شکل می‌گیرد و معمولا نخستین نمود و بروز آن در سال‌های اولیه‌ی بلوغ و بدون داشتن تجربه‌ی پیشین روابط جنسی پدیدار می‌شود
امروزه نظر غالب دانشمندان این است که گرایش جنسی به ‌احتمال زیاد نتیجه‌ی برهم‌کنش پیچیده‌ی عوامل محیطی، شناختی (cognitive) و زیست‌شناختی است. گرایش جنسی در نخستین سال‌های زندگی فرد شکل می‌گیرد و معمولا نخستین نمود و بروز آن در سال‌های اولیه‌ی بلوغ و بدون داشتن تجربه‌ی پیشین روابط جنسی پدیدار می‌شود.
علاوه بر این برخی شواهد تازه نشان‌گر آن است که عوامل ارثی و ژنتیکی نیز می‌توانند در شکل‌دادن به گرایش جنسی فرد تاثیرگذار باشند5.
پنج: هم‌جنس‌گرایی را می‌توان ترویج و تبلیغ کرد
گاه شنیده می‌شود که اگر هم‌جنس‌گرایی به رسمیت شناخته شود، جامعه به خطر می‌افتد و «ممکن است کودکان ما نیز هم‌جنس‌گرا شوند». از آن‌جا که هم‌جنس‌گرایی غیرانتخابی و سرایت‌ناپذیر است، گفت‌وگوی بیش‌تر درباره‌ی آن منجر به رواج آن نمی‌شود.
البته روشن است که با بازترشدن فضای جامعه و افزایش آگاهی، عده‌ی بیش‌تری از هم‌جنس‌گرایان می‌توانند با خود کنار بیایند و خود را همان‌گونه که واقعا هستند، بپذیرند. اصولا هم‌جنس‌گرایی یک عقیده، مرام فکری یا گفتمان نیست که بشود آن را تبلیغ کرد. البته در این عرصه چیزی تبلیغ‌شدنی وجود دارد و آن رعایت حقوق هم‌جنس‌گرایان و احترام به آنان است.
چیزی که هم‌جنس‌گرایان بر آن اصرار دارند، ترویج طرز فکری است که اقلیت‌ها و از جمله هم‌جنس‌گرایان را به‌رسمیت بشناسد، نه «ترویج هم‌جنس‌گرایی»؛ همان‌گونه که برای مثال توقع جنبش‌های زنان و جنبش‌های کارگری افزایش درک و پذیرش جامعه نسبت به حقوق زنان و کارگران است، نه افزایش خود زنان و کارگران.
شش: اگر هم‌جنس‌گرایی به رسمیت شناخته شود بقای نسل بشر به خطر می‌افتد
برآورد شده که حدود ده درصد از مردم هم‌جنس‌گرا هستند6. با در نظر گرفتن نکته‌های پیشین، هیچ دلیلی نمی‌توان یافت که برپایه‌ی آن، دگرجنس‌گرایان بخواهند دست از گرایش خود به جنس مخالف بردارند و به این درصد اندک بپیوندند.

برآورد شده که حدود ده درصد از مردم هم‌جنس‌گرا هستند. با در نظر گرفتن نکته‌های پیشین، هیچ دلیلی نمی‌توان یافت که برپایه‌ی آن، دگرجنس‌گرایان بخواهند دست از گرایش خود به جنس مخالف بردارند و به این درصد اندک بپیوندند
در واقع باید گفت نگرانی از این که هم‌جنس‌گرایان ممکن است موجب «انقراض بشر» شوند، تنها ناشی از ناآشنایی با گرایش‌های جنسی و جنبه‌های گوناگون آن است.
هفت: تا وقتی که مشکلات مهم‌تری در جامعه هست نباید به هم‌جنس‌گرایی پرداخت
این طرز تفکر یکی از خطرناک‌ترین موضع‌گیری‌ها در برابر اقلیت‌های گوناگون جامعه (جنسی، دینی، قومی، فکری) است و با به‌حاشیه‌راندن و نادیده‌گرفتن آن‌ها مستقیما در جهت سرکوب این اقلیت‌ها عمل می‌کند. جنبش‌های گوناگون اجتماعی و سیاسی زمانی بیش‌ترین بازده را خواهند داشت که به‌دور از نگاه انحصارگرایانه و یک‌جانبه‌نگر، با آگاهی از هم و هماهنگی با یک‌دیگر حرکت و فعالیت کنند.
زمانی که هم‌جنس‌گرایان تنها به‌خاطر هم‌جنس‌گرابودن خود گرایش جنسی غیرانتخابی خود محاکمه می‌شوند، شلاق می‌خورند، به دار آویخته می‌شوند و با بدترین توهین‌ها و بدرفتاری‌ها در جامعه روبه‌رو می‌شوند، آیا می‌توان توجه به حقوق آن‌ها را مساله‌ای درجه دوم و کم‌اهمیت تلقی کرد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر